علوم غریبه و متافیزیک و دنیای ناشناخته

آنچه شما میخواهید بدانید

جهانی که در آن زندگی می کنیم

آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند برابرند؟

روح چیست؟ اعتقاد به ارواح پدیده ای بسیار قدیمی و جهانگیر است.پلینی پسر (نویسنده رومی متوفی ۱۱۳ م) در نوشته هایش از شبح روح مانندی میگوید که در غل و زنجیر در خانه ای به این سو و آن سو می رود و سپس در زمین ناپدید می شود و بعدها وقتی در آن محل: زمین را کندند اسکلت انسانی که زنجیرهای زیادی را در برگرفته بود یافتند.در عربستان روح کشته شدگان را عفریت می نامند.این ارواح برای گرفتن انتقام از قاتلان خود بازمی گردند برعکس جنها موجوداتی نیرومند هستند که تحت شرایطی دستورات آدمیان را اطاعت می کنند.غول (روح) چراغ جادو هم که در حکایتهای مربوط به داستانهای هزار و یک شب است یک جن بود.در چین مردم بین شن (ارواح و خوب و شایسته احترام پیشینیان) و کوی (ارواح شیطانی تاریکی) که بدبختی می آورند فرق می گذارند.گفته می شود احساس برانگیزترین ارواح: ارواح ژاپنی اند که در گورستانها و خانه های قدیمی در رفت و آمد هستند.آنها اعضایی ناقص و معیوب و اندامهایی کج و معوج و بدشکل و گاهی با جراحاتی عمیق دارند.گاهی هم روح مردگان در لحظه وداع با زندگی در این دنیا در برابر یکی از دوستان و یا اقوام نزدیکشان ظاهر می شوند.گاهی هم ارواح زمانیکه قرار است حادثه مرگ آفرین و اتفاق بدی روی دهد ظاهر می شوند.اعتقاد به ارواح: ارتباط تنگاتنگی به عقیده به این موضوع دارد که انسان پس از مرگ به شکل دیگری به زندگی ادامه می دهد.اگرچه زندگی او فیزیکی نیست ولی در هر حال روحش: اندیشه اش: احساسش و آرزوها و امیدهایش به زندگی ادامه می دهد این باور بسیار قدیمی است و در ادیان بسیاری آن را می توان یافت.در مسیحیت نیز آموخته می شود که ارواح پس از مرگ به بهشت یا جهنم می روند.بنابراین این اندیشه چندان دور از ذهن هم نیست که ارواح اموات پس از جدا شدن از بدن: مستقیم به مقصد نمی رسند و زمان معینی در قلمرویی فیمابین بنام برزخ بسر می برند و گفته می شود که در شرایط ویژه ای (مثلا وقتی شخص کشته شده باشد) با دنیای زندگان ارتباط برقرار می کنند.گفته می شود که تمام خدمه کشتیهایی که بخاطر جنایتکاری و اعمال بدشان و یا لعن و نفرین به ناآرامی ابدی مجازات شده اند بر روی کشتیهای ارواح در دریاها بادبان می گسترانند.معروفترین داستان در اینباره کشتی ارواح هلندیهای سریع است که بخاطر اعمال و نفرینهای کفر آمیز: مجازات شده و از سال ۱۶۴۱ در اقیانوس اطلس جنوبی: نزدیک دماغه امیدنیک به این سو و آن سو سرگردانند.وای به حال آن کشتی ای که در طوفان با این کشتی برخورد کند: بزودی غرق می شود.تمام خدمه کشتی: روح دریانوردان بدکار است.دریانوردان دیده شدن این کشتی را نشانه بدیمنی می

دانند.جان دی ( ) انگلیسی ۱۵۲۷) تا (۱۶۰۸ که منجم و طالع بین معروفی بود با ادوارد کلی ( ) رابط غیر قابل انکارش: ارواح را احضار می کردند. معمای مرگ

در کتابهای مقدس جزئیات بهشت و جهنم به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است اما جزئیات زندگی بعد از مرگ چیست؟متخصصان علم احضار ارواح از طریق واسطه ها تصاویر غریبی پیش روی ما می نهند.((مرگ این چنین است…من در آرامش غوطه ور می خورم…دیگر نیازی به تقلا و اصطراب و اندوه}مانند زندگی روی زمین{نیست…حالا که زندگی خود بر روی زمین را مرور می کنم بخش عمده آن خیالی بیش نبوده است.مردن چگونه احساسی را برمی انگیزد؟نمی توان آنرا شرح داد زیرا هیچ چیز در آن نیست تنها خود را آزاد و سبک احساس می کنم انگار که وجودم گسترش یافته است…بعد از اینکه می میرید روحتان به ناگاه وسعت می یابد…به محض آنکه احساس آگاهی خود را بعد از جدا شدن از بدنم باز یافتم دانستم که با ذات اصلی یکی شده ام…))این جملات یکی از گزارشهایی است که واسطه ها از روح کسانی که تازه مرده اند دریافت کرده اند.روح گرایان معتقدند که درون هر انسان:جسمی ستاره ای یا اثیری(منظور همان روح است)قرار دارد که بعد از مرگ به حیات خود ادامه می دهد.در طول زندگی:جسم اثیری قرینه جسم مادی است و همجوار آن به حیات خود ادامه می دهد.در طول زندگی:جسم اثیری می تواند آگاهانه یا ناآگاهانه از بدن جدا شود.کسانی که تجربه نزدیکی به مرگ را تجربه کرده اند به یاد می آورند که بر فراز بدن خود شناور بوده اند و تلاش پزشکان و یا رفتار اطرافیان خود را تماشا کرده اند.این ادعا نظریه متخصصان این زمینه را تائید می کند که جسم اثیری می تواند از بدن خارج شود و هر مسافتی را که مایل است بپیماید اگرچه جسم اثیری همیشه ناپیدا است اما در مواردی هم این جسم غیر عادی دیده شده است.جسم اثیری مانند مه برفراز جسم مادی به پرواز درمی آید و شکل جسم مادی را به خود می گیرد روح گرایان می گویند جسم اثیری با ریسمانی نقره ای رنگ(که تا هر مسافتی قابل کشیدن است)به جسم مادی متصل است.این ریسمان تنها در هنگام مرگ پاره می شود و دو جسم از هم جدا می شوند.بنا بنظر منخصصان:جسم اثیری ابتدا برفراز جسم مادی به حالت افقی شناور می شود و ممکن است مدتی در آنحال بماند و تا هنگامی که این ریسمان پاره نشده مرگ اتفاق نمی افتد.گاه نزدیکان شخص محتضر که پیش از او مرده اند دور او جمع می شوند و این ریسمان را پاره می کنند و او را با خود می برند.بنابر این نظریه ها مرگ احساسی بسیار راحتی بخش است.هر چند که بیمار یا شخص در حال مرگ:قبل از مردن در جسم خود درد و عذاب را احساس می کند اما خود مرگ با آرامش کامل به پایان می رسد.مرگ دور شدن تدریجی از دنیای مادی است و این دور شدن آنچنان به آرامی انجام می شود که جسم اثیری در ابتدا متوجه آن نیست خارج شدن کامل از جسم مادی و ورود به دنیای دیگر گاه چند روز طول می کشد.به قول یکی از متخصصان:مرگ درست مثل خواب و بیدار شدن بعد از خواب است. در کتاب ماجرای آخرین:کروکال پیامهای مردگان را چنین شرح می دهد که مردن مانند بیدار شدن از خواب و کسب آگاهی است و مردگان

بعد از بیدار شدن:توسط دوستان و اقوامی که پیش از آنها مرده اند استقبال می شوند:وقتی بیدار شدم چنان احساس تازگی می کردم که

دانستم روی زمین نیستم نه بخاطر وجود اشخاصی که دور و بر من بودند بلکه بخاطر درخششی که در همه چیز می دیدم.. در ابتدا بنظر می رسید که در خواب هستیم وقتی از خواب بیدار شدیم همه چیز فرق می کرد.می دانستیم کجا هستیم و چه چیز آغاز خواهد شد…هر چه مشکل روح در تطبیق با شرایط جدید بیشتر باشد خواب طولانی تر و عمیق تر است در پیامی دیگر که از طریق واسطه ای دریافت شده:مردگان از مواجهه خود با ارواح آشنایان و غریبه ها گفتگو کردند که همه چیز آنها را می دانستند:او تمام جزئیات زندگی مرا بر روی زمین می دانست.آنچه در زمین برای من با اهمیت می رسید در نظر او تنها وسیله ای بود برای آماده شدن جهت ورود به دنیای دیگر کسانی که با دنیای دیگر ارتباط دارند می گویند:انسانها با همان مشخصاتی که روی زمین داشته اند به دنیای دیگر وارد می شوند.آنها که اعمالی بد داشته اند مجازات می شوند تا اشتباهات زندگی خود را دریابند.وقتی این درس یاد گرفته شد آنها به سطحی بالاتر عروج می کنند.بنظر روح گرایان مراحل بالاتر آگاهی با گذشتن از ۷ مرحله متفاوت حاصل می شود که هر مرحله نسبت به مراحل بعدی مشکلتر است.مرحله اول مرحله ای است که ما خود آن را می سازیم و در حقیقت رویایی است که ما سالها آرزوی آن را داشته ایم این مرحله بهشت نیست بلکه سرزمین تابستانی خوانده می شود.در این سطح بعضی از ارواح آنچه را که در زمین داشته اند یا آرزوی آن را می پروراندند واقعیت می بخشند.ممکن است یک روح خانه ای زیبا برای خود مهیا کند و یا باغی پر از گل و گیاه ارواح به تدریج می آموزند که آنچه را که آرزو کرده اند و فراهم شده هدیه ای الهی نیست بلکه در حقیقت مادی و بی ارزش است.هدف زندگی در این سطح آنست که ارواح بفهمند زندگی بر روی زمین و هر آنچه بدست آورده اند بی ارزش بوده است.آنهایی که روی زمین زندگی ناشایستی داشتند و زندگی بعد از مرگ را باور نداشتند ادامه وجود برایشان ناخوشایند است.آنها در سرزمینی زمستانی در قلمرویی مه آلود همراه با سرخوردگی و ناامیدی روزگار می گذارند.اشخاص خودخواه یا خشن سر از سرزمین زمستانی بیرون می آورند.زندگی زمینی آنها بازتاب فقر روحی آنها بوده است.اشخاص گناهکار آنقدر در سرزمین زمستانی یا برزخ باقی می مانند تا شایستگی صعود به مراحل بالاتر را پیدا کنند.چنانچه سرزمین تابستانی بهشت نیست سرزمین زمستانی هم جهنم نیست در تمام این مراحل شخص خودش در مورد خودش قضاوت می کند.قضاوت شخصی کاری سخت و دردناک است.از همه بدتر آنست که اعمال شخص پیش روی او به نمایش درمی آید:صحنه های زندگیم پیش رویم به نمایش درآمد.نتیجه اعمال و افکارم را به روی دیگران می دیدم هیچ مطلبی:ولو جزئی فراموش نشده بود.افکار دیگران نیز برایم به نمایش درآمد.مشکلترین و خردکننده ترین تجربه ای بود که از سر گذراندم.بعد از مرحله اول:صعود به مراحل بعدی صورت می گیرد ابتدا مرگ دوم روی می دهد.تمام علائق زمینی گسسته می شود و بعد نوبت به مرحله بهشت دوم و پیشرفت بیشتر در قلمرو ارواح می رسد.هنگامی که روح آماده می شود:پیشرفت در زمینه آگاهی صورت می گیرد حد نهایی ای وجود دارد که در آن روح محدودیت خود را از دست می دهد و به مرحله یکپارچگی کامل با سایر ارواح و در نهایت روح اعلی می رسد. مکانهای تسخیر شده

روزینا دسپارد(۱۹ ساله)به اتفاق خانواده اش تازه به خانه ۳ طبقه ای در شلتی هام انگلیس نقل مکان کرده بود.وقت خواب بود و او تازه به اتاقش در طبقه سوم رفته بود که صدایی در سرسرا شنید فکر کرد که مادرش پشت در است.در را باز کرد ولی هیچکس آنجا نبود.چند قدم در سرسرای تاریک پیش رفت.نور شمعی که در دستش بود دیوارها را کمی روشن می کرد.ناگهان او در مقابل خود زنی لاغر و بلند قامت را دید که که لباسی سیاه بر تن داشت و توری روی صورتش بود.روزینا بی حرکت ایستاد.شبح به آرامی از پله ها پایین رفت و روزینا تصمیم به تعقیب او گرفت اما شمعش خاموش شد.او صدایی غیر از صدای نفس خود را نمی شنید از آن پس تا ۷ سال این شبح مکررا توسط افراد مختلف دیده شد.روزینا دانشجوی پزشکی بود:دختری جدی:باهوش و منطقی با این حال بارها خبر از روئیت آن شبح(در روز یا شب)داد و غالبا در همان طبقه و بر روی همان پله ها شبح را می دید او چند بار شبح را تا اتاق نشیمن در طبقه همکف دنبال کرد.شبح چند لحظه مقابل پنجره اتاق می ایستاد و بعد بطرف در باغ می رفت و در آنجا ناپدید می شد.شبح غالبا دستمالی بصورت می گرفت و هیچگاه چیزی نمی گفت و هر بار که روزینا او را صدا می زد اعتنایی نمی کرد.روزینا چند بار او را در گوشه ای به دام انداخت و بسویش رفت اما شبح ناپدید شد یکبار هم سعی کرد او را لمس کند اما مانند آن بود که هوا را چنگ زده باشد.در طول پله ها طناب بست اما شبح از آن هم عبور می کرد دو سال بعد:روئیت شبح برای همه خانواده ممکن شد.یکروز غروب روزینا و ۳ خواهرش در یک زمان شبح را دیدند که از اتاق نشیمن بیرون رفت و در باغ ناپدید شد.بیشتر شبها در خانه صدای ضربه هایی آرام و مداوم شنیده می شد.با وجود ظاهر ترسناک شبح:موردی برای ترس از او وجود نداشت.نگاه شبح غم آلود بود و وجودش واقعی بنظر می رسید گاهی کسانی که برای اولین بار وارد خانه می شدند غریبه ای را می دیدند که به آرامی از جلو چشمانشان عبور می کرد.فردریک می یر رئیس انجمن تحقیقات روح که خبر این ماجرا را شنیده بود شخصا با ساکنان خانه مصاحبه کرد و به لطف گزارش او موثق ترین مورد روئیت اشباح در تاریخ ثبت شد.او روزینا را تشویق کرد تا از شبح عکس بگیرد اما در آن دوره زمانی این کار با دوربینهای سنگین قدیمی میسر نبود.می یر مقاله ای نوشت و در آن نتیجه گرفت که این شبح روح ایموزن سونین فو(زن دوم مردی که صاحب اصلی خانه بوده است)است که ۲ سال بعد از مرگ شوهرش درگذشته بود و در قبرستانی چند صد قدم آنطرف تر دفن شده بود.داستانهای ارواح ترسناکی که از دنیای دیگر می آیند غالبا دستمایه خوبی برای نویسندگانی است که داستانهای هیجان انگیز می آفرینند اما ارواح واقعی با این داستانهای تخیلی فاصله زیادی دارند.ماجرای خانه دسپارد الگوی مشخصی است از ارواحی که در نقاط بخصوصی رفت و آمد دارند.سالهاست روح آبراهام لینکلن در کاخ سفید دیده می شود و اشخاص قابل اعتمادی چون فرانکلین روزولت:دوایت آیزنهاور و وینستون چرچیل او را دیده اند.گفته می شود اینگونه ارواح عادات خاصی دارند و در نقاط خاصی ظاهر می شوند.روح خانه دسپارد در پله ها و در مقابل پنجره ها ظاهر می شد و به بیرون می نگریست و گریه می کرد.بعضی از اشباح صدا نیز ایجاد می کنند بعضی دیگر هم قابل اعتماد هستند اما از همه هیجان انگیزتر مورد اشباحی است که نه قابل دیدن هستند و نه قابل لمس کردن و صدایی نیز ایجاد نمی کنند.آنها در اشخاص احساس حضور ایجاد می کنند.شخص ناگهان از حضور آنها و حتی شکل و شمایلشان مطلع می شود بی آنکه آنها را ببیند

سفر روحی بسیاری از ما در طول زندگی احساس کرده ایم که در حالیکه از جای خود تکان نخورده ایم به نقطه دور دستی رفته و با شخص یا محلی

دیدار کرده ایم طبیعی است که ما چنین حالتی را خیال پنداشته و به سادگی از آن گذشته ایم اما دانشمندان و محققین چنین مسائلی را قابل توجه دانسته و به تحقیق درباره اش می پردازند.براستی این چه حالتی است؟افسانه است یا رویا؟و یا حقیقت است؟بطور دقیق نمی توان در اینباره اظهار نظر صریح کرد چون همانطور که می توان مثالها و شواهد گوناگونی را در تائید آنها آورد هیچگونه پاسخ علمی ای هم که جوابگوی همه سوالات باشد وجود ندارد.آنچه در این مقاله می خوانید مثالهایی است که به تائید پژوهشگران رسیده و نظرشان را بخود جلب کرده است: خانم تمپل یک زن جوان انگلیسی بود که همراه شوهرش با کشتی به آمریکا می رفت.او طی این سفر دچار دریازدگی شدیدی شد طوریکه

مجبور شد تمام وقتش را در کابین کشتی و در رختخواب بگذراند.در همین ایام مادرش که در شهر بود در مورد او دلشوره داشت.در آشپزخانه نشسته بود و به سفر دخترش و ناراحتیهای او فکر می کرد که ناگهان احساس کرد که روحش از جسمش خارج شده و روی اقیانوس به پرواز درآمده است.سپس چشمش به یک کشتی بزرگ اقیانوس پیما افتاد.وارد کشتی شد و اتاق دخترش را پیدا کرد و داخل رفت و دست دخترش را گرفت و نوازش کرد و گفت که بهتر است سر و رویش را با آب سرد بشوید و به روی عرشه کشتی برود و هوای آزاد دریا را استنشاق کند تا حالش خوب شود.دختر نیز حرف مادر را گوش کرد.مادر که خاطرش از جانب دختر راحت شده بود احساس کرد دوباره پرواز کرده و از کشتی خارج شده است و به لندن بازگشته و بعد به خانه و آشپزخانه اش رفته و دوباره وارد جسمش شده است:بعد از ۵ دقیقه سردرگمی بالاخره توانستم احساس کنم که زندگی در داخل جسمم را بازیافته ام.او چند روز بعد نامه ای از دخترش دریافت کرد که تمام نکات این ملاقات عجیب را برایش نوشته بود.زمان:مکان و حتی جمله ای که مادر به دختر خود گفته بود عینا در نامه ذکر شده بود.این مادر وقتی دید که همه چیز با واقعیت تطبیق می کند تازه فهمید که چیزی را که رویا و خیالبافی می دانسته یک واقعیت بوده است.با توجه به شواهد و ادعاهایی که در این زمینه وجود دارد:دانشمندانی که در زمینه روح و ماوراء الطبیعه کار می کنند عقیده دارند که در ادوار مختلف و در نقاط مختلف عده زیادی در طول زندگیشان تجربه سفر خارج از جسم را تجربه کرده اند.این تجربه را اختصارا اوبی می نامند که حروف اول جمله لاتین خروج از جسم می باشد و من در این مقاله آنرا پرواز روح یا سفر روحی می نامم.ظاهرا از هر ۵ تا ۱۰ نفر از مردم دنیا یک نفر در طول عمر این سفر را که معمولا در زمان اضطراب و التهاب پیش می آید و گاهی نیز بدون دلیل خاصی انجام می گیرد را انجام داده است.دانشمندان در این زمینه سخنان یک زن ایرلندی را مثال می آورند.این زن ادعا می کرد که در سفرهای روحی متعدد خود از مدتی قبل به خانه ای سر می کشیده و ساعاتی را در آنجا می گذرانده است.مدتی گذشت و آین زن با شوهرش تصمیم گرفتند تغییر مکان بدهند.زن فکر کرد که اگر بتواند خانه رویایی اش را پیدا کرده و به آنجا نقل مکان کنند بسیار جالب می شود به همین دلیل به لندن رفتند و خانه های مختلفی را دیدند تا اینکه روزی به آگهی یک خانه خالی ارزان قیمت و مناسب حالشان برخوردند.این زن بعد از بازدید خانه متوجه شد که

تمام مشخصات این خانه(حتی اثاث و تزئینات خانه)همانی است که او در سفرهای روحی اش دیده است و تمام سوراخ سمبه های خانه را بخوبی می شناخت و با همه جا آشنا بود.علت ارزانی خانه هم آن بود که شایع شده بود ارواح به این خانه رفت و آمد می کنند.وقتی زن و شوهر صاحبخانه را برای انجام معامله ملاقات کردند صاحبخانه به زن خیره شد و ناگهان فریاد کشد:شما همانی هستید که دائم به این خانه سر می زدید به این ترتیب معلوم شد که حرف زن واقعیت داشته است. بعضی از محققین و متفکرین می گویند که احساس ما برای درک و دریافت همه اطلاعات هستی ساخته نشده است و همین موضوع ما را از

درک مسائل ماوراء الطبیعه ناتوان می سازد.اگر ما امکان پرواز غیر مادی و روحی امان را قبول کنیم این سوال پیش می آید که چه نوع اطلاعاتی باید کسب کنیم تا بتوانیم این مسائل را ثابت کنیم؟از زمانهای قدیم کسانی بوده اند که ادعا می کرده اند به راههای وصول به پروازهای غیر فیزیکی دسترسی دارند که صوفیان(با ادعای طی الارض)و مدیومها از جمله آنها هستند.اما این موضوع نیز از قدیم مورد انکار و تائید بوده است.اخیرا دانشمندان اقدام به یک رشته تحقیقات اساسی و علمی در اینباره کرده اند.اگر افراد بتوانند به سفرهای روحی(پرواز بیرون از جسم)دست پیدا کنند حدود زمان و فضا که جسم ما قادر نیست به آنها راه پیدا کند برای دنیای علم و فلسفه و حتی زندگی عادی مشخص خواهد شد.چند سال قبل پژوهشگری با زنی بنام الین گارت که ادعا می کرد قادر است به دلخواه خود از جسمش خارج شده و به نقاط دور دست برود تماس گرفت.در یکی از تجربه ها او در حضور یک روانشناس و یک منشی از لندن به آپارتمانی در نیویورک رفت.هدف این سفر روحی که از پیش تعیین شده بود مطب دکتر ریک ژاویک بود.این دکتر به همین منظور اشیاء مختلفی را روی میز مطبش جمع کرده بود تا زن آنها را شناسایی کند.این مدیوم نه تنها آنها را بطور دقیق و صحیح نام برد بلکه حتی کلمه به کلمه صفحه ای از کتابی را که دکتر در آن لحظه مشغول مطالعه اش بود(و جزء آزمایش نبود)را به زبان آورد و گفت که دکتر با سر باندپیچی شده روی صندلی نشسته بود تمام نشانیها و حتی آسیب سر دکتر حقیقت داشت و بعدا بوسیله او تائید شد و مهمتر از همه اینکه دکتر گفت که در آن لحظات وجود این خانم را در دفتر کارش احساس کرده است.شخص دیگری که در این زمینه از او کارهای زیادی دیده شده است اینگو سوان است.او هنرمندی مقیم نیویورک است که چند بار در حالیکه تحت نظارت چند روانشناس بود از جسم خود خارج شد و به بام خانه رفت و گزارش تمام اشیایی را که روی بام خانه قرار داده شده بود را با نشانیهای دقیق و طرز ساختمان و بامهای مجاور محلی را که قبلا هرگز به آنجا نرفته

بود را اظهار داشت که همگی مورد تائید گروه تحقیق قرار گرفت.طرز کار سوان این چنین است که روی یک صندلی می نشیند و سیگارش را دود می کند.محققین به او سر نخی از یک مکان اتفاقی را که خود انتخاب کرده اند را می دهند(مثلا محلی در ۳۲ درجه عرض شمالی و ۳۲ درجه عرض شرقی)سپس سوان می گوید:بنظر جایی خشک می آید مثل جنوب ایتالیا:نه نه:چیزی را در آن دورها می بینم.. آه.. آنها اهرام ثلاثه هستند…مثل اینکه قاهره است.در حقیقت محلی که انتخاب شده بود قاهره بود دقیقا محلی در نزدیکی قاهره در یک آزمایش دیگر به سوان علامت محلی در ۴۹ درجه و ۲ دقیقه عرض جنوبی و ۷۰ درجه و ۱۴ دقیقه عرض شرقی داده شد.سوان طبق معمول سیگاری روشن کرد و به حالت جذبه رفت و پس از لحظاتی گفت:من چیزی را می بینم که شبیه یک کوه است و مقداری برف روی آن…نه نه…فقط کوه

نیست…باید یک جزیره باشد…چیزی را که او گمان می کرد اشتباه کرده است در حقیقت درست بود.محلی در اقیانوس هند در قسمت شمالی شبه جزیره هند که بعدا در بررسیها معلوم شد که جزیره ای در آنجاست که دارای کوه بلندی با همان مشخصات و پر از برف است.سپس سوان سفر روحی اش را در آنجا ادامه داد و نقشه قسمتی از این جزیره را که فرودگاه و چند ساختمان در کنار دریا و چند دکل کشتی بود را شرح داد که تمام مشخصات هم دقیقا درست بود.در ۱۰۰ آزمایش او ۴۳ محل را درست تشخیص داد ۳۲ محل تقریبا درست بود ۱۹ محل دارای اشتباهاتی و ۶ محل نیز شناسایی نشد.آزمایشها زیر نظر پروفسور پاتهوف که فیزیکدانی در قسمت تحقیقات دانشگاه استنفورد آمریکا بود انجام گرفت.پاتهوف دانشمندی از نسل دانشمندان امروزی است که پدیده های پارانورمال را بطور جدی دنبال می کند.او معتقد است:اینگونه افراد:ممکن است:کلید علوم انقلابی آینده را در دست داشته باشند و تئوریهای کوپرنیک و نیوتن و انیشتین را به مرحله عمل درآورند. براستی ارواح چه هستند؟

در غروب یکی از روزهای سال ۱۹۰۵ مادر و پسری در باغ خانه اشان نشسته و سرگرم گفتگو بودند.هوا گرگ و میش بود و خورشید در حال غروب:سایه های درختان و دیوارها را بلندتر از همیشه کرده بود.همه چیز عادی و دلپذیر بود و هیچ یک از آنها تصور نمی کردند که تا لحظاتی بعد زندگیشان دگرگون خواهد شد.در حالیکه گرم گفتگو بودند پسر خانواده که جان نام داشت در صندلیش جابه جا شد و به چمنزار روبه رو اشاره کرد و با تعجب گفت:الن آنجاست.تعجب او قابل درک بود:الن دختر بزرگ خانواده بود و او را به برایتون در جنوب انگلیس فرستاده بودند تا ماجرای عشقی ای که برایش پیش آمده بود را فراموش کند.او در آنجا از وضعیت خود ناراحت و افسرده بود.مادر می دانست که پدر از بازگشت دختر که برخلاف میل او بود بشدت عصبانی خواهد شد به همین خاطر گفت:جان زودتر برو و به الن بگو به سرعت خود را به خانه برساند و به پدرت هم چیزی نگو.پسر از جا بلند شد اما دوباره سرجایش نشست.صبح آنروز قوزک پایش ضرب دیده بود:مادر نمی توانم دنبالش بروم مری را بفرست.مادر دختر دیگرش را از درون خانه صدا کرد تا دنبال خواهرش برود:پدر نباید چیزی از بازگشت او بداند.صبح او را دوباره راهی خواهیم کرد.ماری که جوان و پر شور بود از در باغ بطرف چمنزار دوید و برای خواهرش دست تکان داد و وقتی خواهرش جوابش را نداد تعجب کرد.دوباره خواهرش را صدا کرد ولی الن بی آنکه جوابی بدهد بطرف جاده پیچید و از خانه دور شد.شال گردن آبیش پشت سرش موج می خورد.سرانجام ماری به او رسید و سعی کرد بازویش را بگیرد:الن کجا می روی؟چرا تو…اما کلمات در گلویش گیر کرد زیرا دستش از درون بازوی خواهرش رد شد.گویی هوا را لمس کرده بود.لرزش سردی در بدنش حس کرد و دور شدن و ناپدید شدن الن را نگریست او مبهوت به خانه برگشت.مادر و برادرش در انتظارش بودند.به آنها گفت که چه اتفاقی افتاد.مادر که دیگر وارفته بود پدر را پیدا کرد و ماجرا را برای او نیز تعریف کرد.پدر نیز گفت که یقینا بلایی سر دخترشان آمده است.روز بعد هراسشان به واقعیت بدل شد و خبر رسید که دخترشان درست در همان زمان که شبح ظاهر شده بود خود را در دریاچه غرق کرده است.

در طول تاریخ در سراسر جهان گزارشات مشابه بسیاری از روئیت اشباح دریافت شده است.بسیاری از این گزارشها به فرهنگ عوام راه یافته و بصورت قصه های عامیانه در آمده اند.در این قصه ها:اشباح چون دود در نقاط متروک ظاهر شده اند و ترس و وحشت زیادی را ایجاد کرده اند گاه و بیگاه نیز ردی از عملیات شیطانی و یا انتقامجوییهای ترسناک نیز در اعمال این اشباح دیده می شود.گاهی به شکل اشباحی که زنجیر بر دست و پایشان بسته شده ظاهر می شوند که نشانی است از بی عدالتی ای که در زندگی دنیوی بر آنها رفته است.تا سالهای سال وجود اشباح سخنان راست و دروغی بود که با آنها می شد کودکان را ترسانید و گاه نیز بزرگترها را سر جایشان نشاند.اما عناصر حقیقی آنها به ندرت مورد بررسی قرار می گرفت.ولی سوال اصلی همچنان در حاشیه این قصه ها باقی ماند.آیا این قصه ها ریشه در واقعیت دارند؟آیا جنبه های هیجان انگیز یا ترسناک و سرگرم کننده آنها باعث می شود تا نیروهایی که ماوراء تفکر بشر هستند پنهان بمانند؟در اواخر قرن نوزدهم دانشمندان مسائل ماوراء الطبیعه هزاران گزارش از مواجهه و دیدار با اشباح را مورد بررسی قرار دادند.اعتقاد آنها بر این بود که ظهور اشباح به بررسی دقیقی نیازمند است.یکی از این محققین بنام فردریک می یر چنین نوشت:روح هر چه باشد پدیده ای بسیار غامض در طبیعت است.هنوز هم جستجو برای پیدا کردن شواهد ادامه دارد.ارائه اسناد در این زمینه:کاری بسیار حساس است.بسیاری از موارد مواجهه با ارواح به خطرات بی شماری منجمله مرگ منجر شده است.در بسیاری از موارد روح فرد در لحظه مرگش:یا چند ساعت بعد از آن ظاهر می شود و نزدیکان و اقوامش روح او را می بینند بعضی اوقات روح سالها پس از مرگش ظاهر می شود و غالبا حاوی پیامی است برای زندگان تا آنها را از آرامش خود در جهان دیگر مطمئن سازد و گاهی نیز به دنبال عدالت تحقق نیافته ای است.اما ظهور ارواح منحصر به مردگان نیست ارواح زنده ها نیز گاهی بدون دلیل و هدف خاصی ظاهر می شوند.بسیاری از مردم بدل یا همزاد خود را دیده اند که از بدنشان خارج شده و اعمالی معمولی را انجام داده در حالیکه غیر از خود فرد عده زیادی نیز شاهد ماجرا بوده اند.نوع دیگری از ظهور ارواح نیز وجود دارد و آن ظهور روح در نقطه ای خاص است.روح گاه خود را به کسانی نشان می دهد که هیچ رابطه و نسبتی با او ندارند.موزه ها:بیمارستانها و خانه های متروک و حتی مسکونی می تواند جایگاه اشباح و ارواحی شود که خود را به اشکال مختلف درمی آورند.گاهی نیز صحنه های جنگهای قدیمی نیز دوباره پیش چشم عده ای ظاهر شده است. البته آسانترین راه آنست که تمام این گزارشات را غیر واقعی بدانیم و به کناری بگذاریم کسانی که به این مسائل اعتقادی ندارند می گویند که

در جایی که هیچ موردی پیدا نشده که شواهد و مدارک کاملی همراه داشته باشد بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که همگی یا تقلبی و یا خیالی هستند و یا توضیح منطقی و مادی دارند و ربطی به دنیای ارواح ندارند آنها خاطر نشان می کنند که مجموعه چند صفر همیشه برابر صفر است.در عوض گروه دیگری معتقدند که موارد دیده شده ممکن است از نظر مدارک ناقص باشد اما مجموعه این شواهد حجم انبوهی را تشکیل می دهد:یک تکه کاهگل مقاومت چندانی ندارد اما توده ای کاهگل می تواند سقف مقاومی را تشکیل دهد.علاوه بر آن مباحث جدید در فیزیک نوین می تواند مبنایی منطقی برای اندیشیدن درباره این مسائل را به ما عرضه کند.دکتر کریستوفر پدلر(فیزیولوژیست انگلیسی)می نویسد:مشکل اصلی اینجاست:مردم به چیزی که قابل توضیح نباشد اعتقاد ندارند.قوانین قدیمی فیزیک که در آن:همه چیز مانند عقربه های

ساعت سرجای خود بود و کار می کرد شاید منجر به پیشرف تکنیکهایی شد اما از توضیح کشفیات جدید عاجز بود.برای مثال می توان گفت که شاید اشباح نشان و ردپایی از پدیده هایی باشند که در طول زمان برجا مانده اند.توضیح این پدیده ها هرچه باشد:محققین عقیده دارند که این پدیده ها جایگاه واقعی خود را به تدریج پیدا خواهند کرد.ژوزف گلانویل در زمان چارلز دوم در سال ۱۶۶۲ گزارشی درباره خانه ها و اشخاص جن زده منتشر کرد. جایگاه ارواح

کلمه وهمناک روح:شبحی محو:سایه ای تیره و مکانهایی ترسناک را در ذهن مجسم می کند:گورستانی ترسناک در شبی تاریک:مردابهای مه گرفته:قلعه هایی متروک بر فراز کوهستانهای صعب العبور و مه آلود.چنین مکانهایی اسرار فراوانی در خود دارند و از حال و هوایی اندوهبار و منحوس برخوردارند.البته تمام موارد برخورد با اشباح و ارواح در چنین مکانهایی رخ نمی دهد اما افسانه وجود ارواح:بیشتر اوقات از چنین مکانهایی نشات گرفته است و اشباح حضور خود را در چنین مکانهایی به نمایش گذاشته اند.بسیاری از کسانی که با ارواح مواجه شده اند از افت ناگهانی درجه حرارت محیط:غلیظ شدن هوا و احساسی غریب سخن گفته اند.یکی از شاهدان چنین می گوید:انگار دور و برمان پر از آدم شده بود.بعضی دیگر از صدای پای اشخاص نامرئی:ظهور نورهای عجیب و وجود بوهایی بی موقع خبر داده اند.سیمون مارسدن(عکاس)که از کودکی در مکانهای اسرار آمیز و مناطق مه گرفته و مردابی انگلیس بزرگ شده است به مقوله ارواح علاقمند است.او از سال ۱۹۷۴ به بعد تصمیم گرفت تا از هزاران نقطه ای که در انگلیس به محل تردد ارواح معروفند گزارش تهیه کند.مارسدن ۱۲ سال راجع به اینگونه نقاط به تحقیق پرداخت و از ۱۵۰۰ نقطه گزارش تهیه کرد که من نیز بعضی از این گزارشها را در پایین می آورم: اشباح قلعه ویلتون:بر فراز تپه ای وهمناک در جنوب شرقی ایرلند دیوارهای سوخته قلعه ویلتون خودنمایی می کند که روزگاری در اوج

شکوه و عظمت بود.این قلعه تا سال ۱۹۲۰ که طعمه حریق شد زیستگاه نسلها اعضای خانواده آلکوک بود که از اوایل قرن ۱۷ در این منطقه می زیستند.داستانهای محلی حکایت از آن دارد که این قلعه محل تردد اشباح و ارواح است.به گفته اهالی در برج قلعه گاه و بیگاه نورهایی عجیب به چشم می خورد و یا هر ساله در روز معینی شبح آلکوک(یکی از ساکنین قلعه که در سال ۱۸۴۰ مرد)سوار بر کالسکه ای ظاهر می شود و در اطراف قلعه می چرخد یکبار عده ای از اهالی منطقه در روز معین در اطراف قلعه به تفحص پرداختند و تعدادی گفتند که آن شبح را دیده اند.از همه عجیبتر ظهور شبح شخصی بنام آرچیبالد جاکوب بود که در سال ۱۷۹۸ سرکردگی گروهی یاغی را به عهده داشت و جنایات بسیاری را انجام داد و در غروب سال ۱۸۳۶ وقتی که از ضیافتی برمی گشت از اسب افتاد و مرد.گفته می شود روح او تا سالها بعد در محل مرگ و درون قلعه به دفعات دیده شده است.می گویند یکبار کشیشی کاتولیک برای جن زدایی به قلعه دعوت شد و به محض آنکه علامت صلیب را در هوا رسم کرد شبح آرچیبالد در آتشدان ظاهر شد.آتشدان واژگون شد و شبح در میان ابری از دود ناپدید شد.کشیش نیز از ترس مراسم را نیمه کاره رها کرد.

اشباح درون آب:از دورانهای قدیم عقیده مردم بر این بوده است که ارواح پیوند نزدیکی با آبها:سواحل پوشیده از خزه و رودخانه های دورافتاده در میان دره ها و برکه های دور افتاده دارند.بعضی از این ارواح روح کسانی است که در آن نقاط غرق شده اند.این ارواح در پی آنند تا قربانیان جدیدی را به این مکانهای ترسناک بکشانند و به جمع خود وارد کنند.در منطقه دوون انگلیس برکه تاریکی است که آبشاری به ارتفاع ۶ متر به درون آن می ریزد این برکه پلکان کیتی نام دارد و گویا شبحی در آن سکنی دارد.می گویند سالها قبل زنی سوار بر اسب بنام کیتی وقتی از بازار به خانه برمی گشت از کنار این برکه گذشت.بارانی که تازه باریده بود مسیر باریک کنار آبشار را لغزنده کرده بود و به گفته عده ای:روح شخص دیگری کیتی را به درون برکه انداخت.در هر صورت کیتی دیگر به خانه بازنگشت.اسب او در کنار برکه در حال چرا پیدا شد.از آن پس کیتی بارها در کنار آبشار در حالیکه سرش بسوی آب خم شده بود دیده شد.در سال ۱۹۶۸ برکه قربانی دیگری گرفت.سربازی که بسوی سربازخانه در حرکت بود از راه میانبر کنار برکه استفاده کرد ولی تا چند هفته از او اثری پیدا نشد و سرانجام جسدش روی آب آمد. شبح گریچ هیل:گریچ هیل در نزدیکی سامرست در انگلیس روزگاری جایگاه معبدی رومی بود.می گویند ارواح این مکان را برای سکنی

برگزیده اند.بسیاری از مردم که در نیمه های شب از این منطقه گذاشته اند صدای گامهای سنگین و خنده های عجیب را شنیده اند و بعضی نیز اشباح سیاه قیرگون را دیده اند.دهقانی که شبی از این منطقه می گذشت شبحی را دید که روی زمین دراز کشیده است.وقتی او نزدیک شد شبح بلند شد و دهقان متوجه شد که شبح هیکلی غول آسا دارد و در همان حال صدای به هم خوردن استخوان را شنید دهقان که بشدت ترسیده بود بسوی خانه دوید و در همان حال شبح به او نزدیک می شد.وقتی به خانه رسید با شتاب خود را به داخل خانه انداخت و در را از پشت سر بست.در همان زمان همسرش از پنجره شبحی سیاه را دید که از خانه دور می شد و دیوانه وار می خندید در واقعه ای دیگر مردی مجهز به چماق میخ دار و فانوس در تاریکی شب از کنار تپه ها می گذشت تا به خانه دوستش برود که ناگهان شبحی غول آسا از زمین برخاست و مقابل او قرار گرفت.مرد چماقش را بسوی او پرتاب کرد ولی چماق از درون او گذشت و اثری نکرد.او سعی کرد فرار کند اما متوجه شد که پایش به زمین میخکوب شده است.در حالیکه مرد از ترس رو به مرگ بود به سختی توانست پایش را از زمین جدا کند و بگریزد او تا سپیده صبح در بیشه های آن حوالی سرگردان بود و شبح به دنبال او می گشت.با روشن شدن هوا شبح دست از تعقیب برداشت و مرد در حالیکه نیمه جان شده بود به دهکده اش بازگشت و ماجرا را برای دیگران تعریف کرد. شبحی با جام مرگ:یکی از نقاطی که محل رفت و آمد اشباح در جزیره بریتانیا محسوب می شود گورستانی قدیمی در کورن وال

است.غروبها:شبح کشیشی که ردای بلند مواجی به تن دارد به عابران نزدیک می شود و بدون بر زبان آوردن کلامی به آنها جامی از نوشیدنی تعارف می کند.داستانها می گویند که سالها قبل نجیبزاده ای شب هنگام و سوار بر اسب از نزدیک خلنگزار گورستان می گذشت که شبحی به او نزدیک شد و جامی به او تعارف کرد.نجیبزاده تشنه بود و با نزدیک شدن شبح سرمایی مرگبار را در تنش احساس کرد ولی نتوانست دعوت او را رد کند.جام را گرفت و تا آخر نوشید اما وقتی آنرا از لبانش دور کرد با کمال تعجب دید که جام پر است.دوباره آنرا نوشید ولی دوباره جام را پر دید وحشت بر او مستولی شد و جام را بسوی شبح پرتاب کرد و به سرعت از منطقه دور شد.چند روز بعد جنازه او و اسبش

در نزدیکی آن گورستان پیدا شد.سالها بعد در سال ۱۸۳۷ باستانشناسان طی یک حفاری در نزدیکی گورستان اسکلتی را پیدا کردند که جامی طلایی در دست داشت. روح کلیسای ویتبی:اگر افسانه ها ریشه در واقعیت داشته باشند کلیسای ویتبی در یورکشایر شمالی در انگلیس جایگاه اشباحی واقعی

است.کلیسا در سال ۶۵۷ میلادی بر فراز صخره ای مشرف به دریا ساخته شد و ۲۰۰ سال بعد بدست وایکینگها نابود شد.اما در سال ۱۰۶۷ نورمنهای فاتح آن را دوباره از نو بنا کردند.از آن به بعد شبح سازنده اصلی کلیسا یعنی هیلدای مقدس در حالیکه کفنی بر تن داشت درون یکی از پنجره های برج بلند آن ظاهر می شود.اشباح دیگری نیز در آنجا ظاهر می شوند.شاهدان بارها خبر از وجود ارابه هایی داده اند که ۴ اسب بی سر آنها را می کشند و ارابه رانی بی سر آنها را هدایت می کند.ارابه مستقیما به سمت پرتگاه می رود و از آنجا به درون دریا سرنگون می شود.شاید ناآرامترین روحی که درون این کلیسا سکونت دارد روح راهبه کنستانس دوبورلی باشد.راهبه ای که پیمانش به کلیسا را بخاطر عشق شوالیه ای بنام مارمیون زیر پا گذاشت.او را به جرم اینکار زنده در دیوار سیاهچالی مدفون کردند.روح او بارها در پله های سیاهچال دیده شده که التماس و زاری می کرد تا آزادش کنند. وقتی ارواح سخن می گویند

روح گرایی در حوالی نیمه قرن نوزدهم جان گرفت.متخصصین علم ارواح به آزمایشات فرا طبیعی دست زدند.بعضی از روح شناسان عقیده داشتند که این آزمایشات حقیقت زندگی بعد از مرگ را به اثبات می رساند.در سال ۱۸۴۸ در اقامتگاه خانواده فاکس در نیویورک صداهایی عجیب و غیرقابل توضیح شنیده شد.دختران جوان این خانواده(کاترین و مارگارتا)مدعی بودند که معنای این ضربات را می فهمند و با ارواح ارتباط برقرار کرده اند اخبار این پدیده به سرعت گسترش پیدا کرد و ظرف ۲ سال در همه کشور پیچید ادعای خواهران فاکس مبنی بر ارتباط با مردگان شروع نهضت روح گرایی بود.خیلی زود عده دیگری نیز مدعی دیدن پدیده های غریبی از قبیل:حرکت میزها و اشیاء دیگر:ظهور نورهای عجیب:اشیایی که از در و دیوار بر سر حاضران می ریخت:دستهایی که حاضران در جلسات احضار ارواح را لمس می کرد:نواختن آلات موسیقی بطور خودکار و حتی ظاهر شدن پیامهایی بر در و دیوار شدند و بعد قدرتمندترین دلیل در برابر چشم بسیاری ظهور کرد:مادیت پیدا کردن اکتوپلاسم(اکتوپلاسم در اصطلاح احضار کنندگان ارواح عبارت از خارج شدن جسمی نازک و شفاف به شکل تور از بینی:دهان و یا گوش واسطه است و بعد از آن این جسم شکل خاصی به خود می گیرد)تمام این پدیده ها دو وجه مشترک داشت:تمام آنها در اتاقهای تاریک احضار ارواح ظاهر می شد و همگی به وجود واسطه ای نیازمند بودند.البته بسیاری بودند که این کارها را فریب و خدعه می دانستند و خیلی ها از این راه پول فراوانی هم بدست آوردند.اگرچه بعضی از این کارها شیادی است و بعضی از واسطه ها شیاد هستند اما عده زیادی اعتقاد دارند که آنها با اقوام و دوستان مرده خود واقعا ارتباط برقرار کرده اند.گفته می شود که ملکه ویکتوریا جلسات احضار ارواح تشکیل می داد و پیشخدمت اسکاتلندی او جان براون:واسطه ای بوده که پیامهای شوهرش پرنس آلبرت:را به او می رسانیده است.خانواده سلطنتی رومانف در روسیه نیز به جلسات احضار روح علاقه داشتند.واسطه ها به دو طریق عمل می کردند:یکی از طریق فیزیکی:یعنی ظاهر

کردن واقعی ارواح و دیگری از طریق مغزی:یعنی نوشتن پیامها:ایجاد رابطه مغزی از طریق فرو رفتن در حالت خلسه:با مردگان.امروزه از واسطه های نوع اول دیگر نشانی در دست نیست اشخاص شکاک اعتقاد دارند که پیشرفت وسایل علمی:ما را وادار ساخته ادعای آنها را به دقت بررسی کنیم بنابراین واسطه ها ترجیح می دهند به روش دوم که از نظر علمی قابل اندازه گیری نیست متوسل شوند.با گذشت زمان شیوه های دیگری از احضار ارواح متداول شد.بعضی واسطه ها مدعی بودند که می توانند از ارواح مردگان عکس بگیرند حوالی سال ۱۹۰۰ خواهران لینری و می بانگز(اهل شیکاگو)ادعا کردند که می توانند تصاویر ارواح را بر روی پارچه و بدون استفاده از رنگ و مواد شیمیایی ظاهر کنند.آنها در مواردی تصاویری را حتی در کمتر از ۸ دقیقه پیش چشم حضار ظاهر می کردند.اما در مقابل عده ای معتقد بودند واسطه های مغزی دارای قدرت ادراک فوق حسی هستند.معلوم نیست که واسطه ها اطلاعات خود را از ارواح مردگان:از افکار حضار در جلسه بیرون می کشند و یا براستی از جهان دیگر دریافت می کنند.علاوه بر همه اینها عده ای نیز از وسایل صوتی و تصویری برای فریفتن مردم در جلسات احضار ارواح استفاده می کنند.و کسانی که با علم ارواح سر و کار دارند با این مسئله روبه رو هستند که فراهم کردن دلایل محکم برای زندگی بعد از مرگ همیشه با مشکل روبه رو است. فردریک می یر:محقق برجسته و نویسنده کتاب شخصیت انسانی و رستاخیز کالبد مرده و یکی از بنیانگذاران انجمن تحقیقات روح:با پاسخی

برای این سوال برگشت…البته از آن جهان.بعد از مرگش در سال :۱۹۰۱واسطه ها پیامهایی از او را دریافت کردند.گویا او تصمیم گرفته بود تا با فرستادن پیام ثابت کند که جهان دیگر وجود دارد.پیامها به تنهایی فاقد معنا بود اما جمع آنها دارای معنایی واضح بود.واسطه های مختلفی از سراسر جهان پیامهای او را برای انجمن تحقیقات روح در لندن فرستادند.در یکی از پیامها چنین گفته بود:این پیامها به تنهایی معنا ندارند.. اما وقتی تکه تکه آنها را کنار هم بگذارید معنا پیدا خواهند کرد.پیامها از واسطه هایی در هلند و انگلیس و آمریکا دریافت شد و به زبان لاتین بودند.از کنار هم چیدن آنها این جمله پدید آمد:سلام بر زندگی جاوید بعدها واسطه ها سوالات دیگری از روح او پرسیدند و جوابهایی نیز دریافت کردند که باعث شگفتی آنها شد.به گفته یکی از محققین این شگفت انگیزترین دلیل مبنی بر وجود جهان بعد از مرگ است.خانم وینیفرد کومب تنانت واسطه مشهوری بود که حوالی سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۳۰ پیامهای بسیار عجیب و معروفی را از ارواح دریافت کرد او پیامها را بطور خودکار(در حالت خلسه)و بسیار سریع بر روی کاغذ می نوشت.این خانم مدتی بطور مداوم پیامهایی را از ارواح دریافت می کرد که درخواست حضور فردی بنام جرالد بالفور:را در جلسات احضار ارواح داشتند.جرالد بالفور برادر کوچکتر آرتور بالفور(نخست وزیر انگلیس)بود او در جلسات حضور پیدا کرد و معلوم شد که روح جوانی می کوشد تا با برادر جرالد:یعنی آرتور:واسطه برقرار کند.چند واسطه دیگر نیز پیامهای مشابهی دریافت کرده بودند.جرالد برادرش را قانع کرد تا در جلسات شرکت کند.نتیجه جلسات فاش نشد و آرتور طی نامه ای اعلام کرد که مسائلی شخصی درمیان است و او نمی خواهد آنها را فاش کند.اما حقیقت ماجرا در سال ۱۹۶۰ توسط کنتس بالفور(خواهرزاده آرتور)فاش شد.او گفت که آرتور به زن جوانی علاقه داشته که در سال ۱۸۷۵ بر اثر بیماری تیفوس درگذشته بود.روح آن زن جوان می کوشید تا با آرتور ارتباط برقرار کند.در آن جلسه وقتی پیام زن برای آرتور خوانده شد او بشدت متشنج شده و لرزید پیام این

بود:وجود تو به من شادی می بخشد.در آن هنگام ۵ سال از مرگ زن می گذشت.آرتور کمی بعد از آن به مرگ خوشامد گفت در حالیکه می دانست زنی که به او عشق می ورزید در آن جهان در انتظار اوست.علی رغم شواهد بسیار:عده زیادی هنوز به این مسئله با دیده تردید می نگرند.در سال ۱۹۶۶ فرانسیس کلیواس(سردبیر مجله فردا)در مقاله ای گفت که اگر زندگی بعد از مرگ واقعیت دارد چرا مصنفین بزرگ موسیقی ارتباط موسیقیایی با این جهان برقرار نمی کنند؟برای بتهوون(اگر روحش وجود داشته باشد)کار آسانی است که سمفونی جدیدی برای ما بنویسد سال بعد خانمی بنام رز ماری براون(خانه داری از لندن)بدون آنکه از مقاله اطلاعی داشته باشد شروع به نوشتن قطعاتی به شیوه باخ:بتهوون:برامس:شوپن:دبوسی:لیست:راخمانیف و دیگر موسیقیدانان بزرگ کرد و گفت که تمام این آثار توسط روح موسیقیدانان بزرگ به او دیکته می شود.بیشتر آنها به انگلیسی مطالب خود را می گویند اما لیست از آلمانی و فرانسوی استفاده می کند.تنها آموزش موسیقی ای که این خانم دیده بود چند درس ابتدایی بود.بعضی از قطعات بسیار مشکلتر از آن بود که خودش بتواند آنها را بنوازد.جان لیل(پیانیست برجسته)اعتقاد داشت که قطعات بسیار هوشمندانه نوشته شده است.لوئیز آنتونیو گاسپارد برزیلی نیز در زمینه نقاشی صاحب چنین قریحه ای است و نقاشیهایی به سبک رنوار:سزان و پیکاسو خلق می کند.او نیز مانند رز ماری مدعی است که با مردگان گفتگو می کند فلورانس کوکس یکی از واسطه های معروف است.در سال ۱۹۵۰ فردی نزد خواهران بانگز رفت و از آنها خواست تا تصویر پدرش را ظاهر کنند و آنها نیز بدون آنکه پدر او را دیده باشند یا چیزی درباره او شنیده باشند از او خواستند تا تصویر پدرش را در ذهن مجسم کند.سپس پرده محوی بر روی پرده کرباس ظاهر شد و به تدریج وضوح کامل پیدا کرد.استانتون موزس نیز یکی از واسطه های معروف است.خانم شرلی مک لین(بازیگر معروف)کتابی بنام رقص در مهتاب نوشت که در ردیف پرفروش ترین کتابهای دهه ۱۹۸۰ قرار گرفت.او در این کتاب از تجربه عجیب خود بعد از اعتقاد به جهان دیگر و سفرهای روحی شگفت انگیزش سخن گفته بود:آنچه در نهایت کسب کردم:مرا قادر ساخت تا بصورت یک انسان واقعی به زندگی زمینی ام ادامه دهم. خروج از جسم

چند روز پیش ساعت جالبی حین وبگردی به چشمم خورد که برایم جالب آمد و آنرا در این وبلاگ نیز قرار دادم.این ساعت علاوه بر اینکه زمان را نشان می دهد قابلیت جالبی نیز دارد:شما در هر حالتی(آفلاین یا آنلاین)با کلیک بر روی آن می توانید متوجه شوید که چه مدتی است در وبلاگ حضور دارید دوستی نیز در مورد نام انگلیسی ترانه مرگ سوال کرده بودند که تا چند روز آینده برایشان ایمیل خواهم زد. دکتر جوزف ایزل(متخصص سرطان)در کلینیک شخصی اش در باواریای آلمان شاهد تجربه نزدیکی به مرگ بوده است.وقتی یکی از روزها بازدید روزانه از بیمارستان را آغاز کرد به تخت یکی از بیماران که زن پیری بود نزدیک شده و طبق معمول با او احوالپرسی کرد.زن نیز پاسخ او را داد و گفت:دکتر می دانید که من می توانم از بدنم خارج شوم.دلیل محکمی هم برای اثبات حرفم دارم.اگر به اتاق شماره ۱۲ بروید زنی را می بینید که در حال نوشتن نامه برای شوهرش است.او اکنون صفحه اول را تمام کرده است.و بعد جزئیات دقیقی از چیزهایی که دیده بود ارائه کرد.دکتر به آن اتاق رفت:صحنه درون اتاق دقیقا همان بود که زن توصیف کرده بود.نوشته های نامه همان بود که او گفته بود.وقتی به

اتاق او بازگشتم پیرزن مرده بود.تجربه خارج شدن روح از جسم تنها در هنگام مرگ روی نمی دهد.گزارش شده است که حتی بعد از وارد شدن ضربه ای به مغز(در حین ناآگاهی:در خواب و یا در هنگام فشارهای سخت مغزیـروحی)این واقعه رخ می دهد.در زمان جنگ جهانی دوم اورت هالوز(افسر اطلاعاتی انگلیس)عمدا از بدنش خارج می شد تا بتواند شکنجه های سخت گشتاپو را تحمل کند.او فهمیده بود که وقتی درد به حد اعلای خود می رسد می تواند از آگاهی فیزیکی خود جدا شده و با فاصله به خود و آنچه بر او واقع می شد بنگرد.یک نظریه:خارج شدن جسم از روح را خوابی می داند بسیار واضح که در آن شخص در خواب است اما آگاهی دارد که خواب می بیند از طرفی خروج از بدن می تواند نوعی خواب مصنوعی باشد.یعنی ظاهر شدن تصاویری از خواب در عین بیداری:در لحظاتی که شخص در حال به خواب رفتن و در آستانه خواب و بیداری است.بعضیها مدعی هستند که به اراده خود می توانند از جسمشان خارج شوند.این تجربه سفر روحی نامیده می شود.پیشگام این نظریه رابرت مونزه است که در سال ۱۹۷۰ در ویرجینیا موسسه ای تاسیس کرد و در آن به علاقمندان:فوت و فن این شیوه را آموخت. اگر ادعای کسانی که به سفر روحی دست می زنند درست باشد آنها صاحب قریحه بسیار عجیبی هستند که می توانند در موارد مختلف از

جمله موقعیتهای خطرناک خود را نجات دهند.در اثر کلاسیک سیلوان مالدون(خارج کردن جسم اثیریـچاپ (۱۹۲۹دستورات عملی برای آموزش سفر روحی بطور کامل آورده شده است.این کتاب مجموعه ای است از تصورات و قدرت اراده که منتهی به نتایج دلخواه می شود.این دستورات به خواننده توصیه می کند که در هنگام خواب خود را در خارج از بدنشان تصور کنند و یا تشنه به رختخواب بروند و جسم اثیری خود را برای نوشیدن آب به بیرون بفرستند کسانی که به این تجربیات دست زده اند گاه از نتایج حیرت انگیزی صحبت کرده اند اما عده ای دیگر اعتقاد دارند که این کارها تنها به نوعی خود هیپنوتیزم منجر می شود.جوکیهای هند و راهبه های تبتی مدعی اند که می دانند چگونه از جسم خود خارج شوند.آنها اعتقاد دارند که انسان یک جسم فیزیکی و یک جسم اثیری یا ستاره ای دارد.جسم اثیری عینا شبیه جسم فیزیکی است اما از ماده ای لطیف درست شده است.تحت شرایطی معین این دو جسم از یکدیگر جدا می شوند و جسم اثیری به گردش در دنیای مادی و حتی ماوراء آن می پردازد.در هنگام مرگ جسم:ستاره ای خود را برای همیشه از گوشت و خون جدا می کند.در مقابل نظریه دیگری نیز وجود دارد که این سفر را بسیار خطرناک می داند و اشخاص را از این تجربه برحذر می دارد.نظریه می گوید که احتمال دارد وقتی جسم اثیری از بدن خارج می شود جسم دیگری بجای آن وارد شود یا شیطان جسم را تسخیر کند و یا چیزی مانع از بازگشت روح به بدن شود که در آن صورت مرگ حتمی است.دیوید مارتا از اهالی اوهایو از کسانی است که مدعی اند می توانند دست به سفر روحی بزنند.ویلیام بلیک(شاعر انگلیسی)که نقاش ماهری نیز بود در تصویری روح را به شکل زنی نقاشی کرده است که از جسم مردی خارج می شود گفته می شود که او براستی این تجربه را آزموده است. سوار بی سر

مردم منطقه لاچ بوی اسکاتلند وقتی در تاریکی صدای سم و یراق و افسار اسب را می شنوند به شدت می ترسند.آنها وحشت دارند که سوار بی سر(منادی مرگ)بر آنها ظاهر شود.نام این سوار ایون بی سر است.او پسر و وارث سردار مک لین بود.اما پدر از در کینه توزی درآمد.کار آنها به جنگهای خونین کشید در سال ۱۵۳۸ جنگی سخت بین آنها در گرفت و پسر توسط یکی از سربازان پدر سر بریده شد.از آن هنگام به بعد عده زیادی شهادت داده اند که چگونه این سوار بی سر جان اهالی را گرفته است.گفته می شود که این پسر روز قبل از مرگش با شبح زنی مواجه شد که لباس سربازانی را که قرار بود کشته شوند در رودخانه ای می شست.ایون در نزدیکی آن رود سواری می کرد از زن پرسید که آیا لباس او هم در میان آنها است؟و زن نیز پاسخ مثبت داد ولی گفت که او می تواند از مرگ بگریزد تنها در صورتی که فردای آن روز همسرش در هنگام صبحانه کره پیش روی او بگذارد.اما همسر ایون به شوهرش اعتنایی نداشت و روز بعد مرد نگون بخت نان خالی خورد و بسوی میدان نبرد شتافت در حالی که می دانست دیگر به خانه باز نخواهد گشت. جن زدگی

تناسخ یکی از راههایی است که روح در قالب دیگری ظاهر می شود.اما در حقیقت خود تناسخ بخشی از طیفی گسترده تر بنام تسخیر است.مفهوم تسخیر توسط شیطان یا ارواح نیک در تمام مذاهب دیده می شود.اگر چه بیشتر مواردی که در قرون وسطی تسخیر شیطانی نامیده می شده امروزه در مقوله بیماریهای روانی جا می گیرد:اما عده ای از محققین تفاوت عمده ای میان اشتغال روح و بیماریهای روانی قائلند.جن زدایی طریقه سنتی برای خلاص کردن اشخاصی است که توسط ارواح خبیث تسخیر شده اند.جن گیر:روح شیطانی را مخاطب قرار می دهد و به او امر می کند تا بدن شخص را رها کند و خارج شود.جن زدایی معمولا در مکانهای مقدس انجام می شود اما می توان آنرا در خانه شخص جن زده نیز انجام داد.بعد از مراسم جن زدایی:شرایط جسمانی شخص جن زده که بیمار و آشفته بوده ممکن است بهبود یابد در سال ۱۹۶۵ دو پسر جن زده در الزاس دچار اعوجاج بدنی شده بودند و بدنشان گاهی آنقدر متورم می شد که گویی می خواهند منفجر شوند.کف زرد از دهان آنان بیرون می آمد.تسخیر شیطان ۴ سال طول کشید و سرانجام مناسک مذهبی آنها را از شر شیطان رها کرد.گاه مناسک مذهبی هیچ تاثیری ندارد.در سال ۱۹۷۳ دانشجویی از دانشگاه مونیخ آلمان بنام انلیز میشل رفتار غریبی از خود نشان می داد.مرتبا جیغ می کشید و خشم شدیدی نشان می داد.گرچه رفتار او شبیه یک بیمار مغزی بود اما او را نزد پزشک نبردند.کشیش اعتقاد داشت که او توسط شیطان تسخیر شده است.مراسم جن گیری برپا شد.انلیز در سال ۱۹۷۶ بر اثر سوء تغذیه و تشنگی مرد.والدین او ۲ جن گیر را متهم به قتل از روی غفلت کردند.زیرا از کمکهای پزشکی استفاده نکرده بودند.همین مورد ثابت می کند که بعضی از موارد جن زدگی ممکن است مربوط به بیماری روحی و مغزی باشد.به عنوان مثال کسانی که صرع دارند به هنگام حمله بیماری:بدنشان سخت شده و از دهانشان کف خارج می شود و سرشان را بشدت به جلو و عقب خم می کنند.بیماری هیستری نیز علایمی دارند که ممکن است با جن زدگی اشتباه گرفته شود بیمار هیستریک دست و پای خود را می پیچاند و به حالت اول برنمی گردد:بدن خود را به حالت نیمه دایره درمی آورد(این یکی از علائم جن زدگی نیز است)سه نشانه مشخص تسخیر عبارت است از:

۱ـمشخصترین علامت در هم پیچیدگی صورت است.یکی از تسخیر شدگان چنین توصیف شده است:صورتی کاملا از شکل افتاده داشت.نگاهش وحشیانه بود.زبانش بیش از حد بزرگ شده بود و از دهانش بیرون زده بود. ۲ـصدا کاملا تغییر می کند و بیشتر موارد کلفت و سنگین می شود.

۳ـشخص می تواند با صدایی کاملا بیگانه صحبت کند.گویی شخصیت دیگری در او ظاهر شده است.حرکات متناوب دست و پا و تمام بدن از علائم دیگر جن زدگی است.این حرکات گاه بسیار شدید می شود و بر تمام اشیاء دور و بر نیز اثر می گذارد. اگرچه تسخیر توسط شیطان:بدون اراده صورت می گیرد اما در مناطقی از آسیا و آمریکا عقیده بر این است که مردان مقدس یا شمنها بعضی

ارواح خبیث را به درون خود دعوت می کنند و از نیروی آنها در معالجه امراض استفاده می کنند.علاوه بر این بعضی از ارواح نیک نیز می توانند شخص را تسخیر کنند.یونانیان باستان عقیده داشتند که فرشته الهام بر شعرا و هنرمندان حلول می کند و آنها را در خلق آثارشان یاری می دهد.امروزه در میان قبایل بالی:دختران ده یازده ساله زیبا و باکره از رقصی مخصوص بهره می گیرند آنها به حالت مخصوصی فرو می روند و در آن حال چشمشان بسته است و حرکات خاصی از آنها سر می زند که بعدا آنها را به یاد نمی آورند.در این حالت می گویند که ارواح نیک در آنان حلول کرده است و باعث می شود ارواح شیطانی از آن منطقه دور شوند.نمونه ای از تسخیر نیمه تمام:ماجرای خانم ای جی استوارت(نویسنده کتاب شاهین یا مرگ اعلیحضرت جیمز چهارم)است.او معتقد است که پادشاه اسکاتلند است که در سال ۱۵۱۳ در

نبرد فلرون به دست انگلیسیها کشته شد.او تمام جزئیات مرگ خود را در آن جنگ بخاطر می آورد.بسیاری از مطالبی که او در کتابش نوشت در تاریخ ثبت نشده بود اما به قدری منطقی و معقول بود که می توانست براستی اتفاق افتاده باشد.او لباسهای قرن شانزدهمی به تن می کرد و داستانهایی از آن دوران را با همان نثر می نوشت.البته یکی از روانشناسان می گوید که ماجرای این خانم نمونه ای از کسانی است که به بیماری چند شخصیتی مبتلا هستند گفته می شود که در جن زدایی:شیطان پس از خروج از تن جن زده وارد بدن راهب می شود.رابرت لوییز استیونسون در سال ۱۸۸۶ کتابی بنام دکتر جکیل و مستر هاید نوشت که ماجرای دکتر نیک سیرتی بود که دارویی کشف می کند که او را مبدل به انسانی شرور می کند. راهب سیاهپوش

گفته می شود که شبح راهبی در کلیسای نئواستید ناتینگهام شایر انگلیس:متعلق به خانواده بایرونها وجود دارد که هنگام بروز بلایا از خود شادی نشان می دهد.این کلیسا برای ۴۰۰ سال مرکز رهبانیت فرقه آگوستین سیاه در انگلیس بود اما در قرن ۱۶ هنری هشتم که از دست کلیسای کاتولیک بدلیل مخالفت با ازدواج او با کاترین آراگون عصبانی بود اموال و اراضی کلیسا را قسمت کرد و به درباریان سپرد.این کلیسا و زمینهای آن نیز به خانواده بایرونها داده شد و ۳۰۰ سال در تملک آنان بود.آخرین لرد بایرون که این اموال بدست او افتاد کسی نبود جز شاعر معروفی که آن سرزمین را دوست داشت و اشعار زیادی را در همین منطقه و درباره اشباح آن(از جمله راهب سیاهپوش)به رشته تحریر درآورد.هیچکس نمی داند که این روح ناآرام واقعا چه کسی بوده است هر چند بعضی عقیده دارند که این سایه خمیده شوم:نفرین کلیسا

است بر غاصبان زمینهایش.می گویند راهب سیاهپوش پیش از مرگ هر یک از بایرونها ظاهر شده و شادی خود را نشان می دهد اما در هنگام شادیها:مانند تولد:این شبح با چهره ای غمگین ظاهر می شود.لرد بایرون شاعر در هنگام ازدواجش با آنابلا میلبنک شبح را دید که شادمانه به او می نگرد و این واقعه را به عنوان بدیمن ترین واقعه زندگیش در شعری بنام دون ژوان چنین توصیف کرد: گفته شد:در روز عروسی اربابها. او غمگینانه ظاهر می شود. و هنگام مرگشان نیز: اما با چهره ای شاد.

ارواح جنگجویان ایرانی در یونان عقیده بر اینست که مرگ ناگهانی باعث می شود تا روح مرده مدتها در محل حادثه سرگردان شود.اگر چنین روایتی درست باشد بنابراین

میادین جنگ بهترین محل رفت و آمد اشباح محسوب می شود.مورخین یونان باستان درباره دشت ترسناک ماراتن در شمال آتن:جایی که سربازان آتن با سپاهیان ایرانی در سال ۴۹۵ ق م درگیر شدند مطالب زیادی نوشته اند.تا سالها پس از این نبرد کسانی که از منطقه می گذشتند از صدای صفیر زوبینها:چکاچک شمشیرها و نعره مردان رو به مرگ سخن می گفتند.بعضی حتی مدعی دیدن سپاهیان آتنی با زره و کلاه خودهای برنزی و سپاهیان ایرانی با سپرهای بزرگ بافته از ترکه بودند.تاریخ بریتانیا سرشار از روایاتی مشابه است.شاید مردم این جزیره عاشق چنین قصه هایی هستند یا شاید هم حال و هوای مه گرفته و اسرار آمیز آن چنین داستانهایی را می پروراند.ما بین سالهای ۱۶۴۲ تا ۱۶۴۸ انگلیس صحنه جنگهای داخلی بود و گفته می شود که ارواح جنگجویان هنوز هم در آن میادین ظاهر می شوند.معتقدین این داستانها نظریات مختلفی در تایید آنها ارائه می دهند.بعضی می گویند:وحشت و دلهره مردانی که در این جنگها شرکت جسته اند آثاری روانی از خود در فضا و محیط بجا می گذارد.بعضی دیگر از جابه جایی زمانی سخن می گویند:جایی که گذشته و حال یکی می شوند.هر چه هست هنوز هم بسیاری از رویت چنین صحنه هایی خبر می دهند. نیمه های شب بود که اتومبیل خانم اسمیت در منطقه لستهام در اسکاتلند از حرکت ایستاد.هوا بارانی و مه آلود بود.او ناچار شد پیاده بسوی

خانه حرکت کند که ناگهان با صحنه عجیبی روبه رو شد.اشباحی مشعل بدست در دشت حرکت می کردند.او نزدیکتر شد و مردانی را با لباسها و سلاحهای قدیمی دید که در جستجوی زخمیها و مردگان بودند.خانم اسمیت از ترس از منطقه گریخت و بعدها قضیه را به اطلاع انجمن تحقیقات روح رسید اعضای انجمن به این نتیجه رسیدند که این خانم شاهد نبرد نکتاسهر در سال ۶۸۵ میلادی بوده است.نبرد اج هیل در سال ۱۶۴۲ در منطقه ای به همین نام بین چارلز اول و طرفداران پارلمان روی داد و نخستین منازعه از جنگهای داخلی انگلیس بود سالها بغد کسانی که از این منطقه می گذشتند صدای طبلهای نبرد:شلیک توپها و نعره سربازان را می شنیدند و صحنه هایی از این نبرد را در آسمان و در غروب خورشید مشاهده می کردند.همچنین غرب انگلیس و منطقه دارتمور محل روئیت اشباح:جن و پری است اما

معروفترین داستان مربوط به ظهور شاه آرتور و شوالیه های میزگرد است.تا به حال شاهدان زیادی در نیمه های شب مردانی را با لباسهای قدیمی:سوار بر اسب و مشعل بدست دیده اند.باستانشناسان بقایای قلعه ای قدیمی را حفاری کرده و آثاری از قرن ششم(دوره شاه آرتور)را در آنجا پیدا کردند. روح انتقامجو

داستان بانشی که در آن دیدار با این موجود گریان منجر به مرگ می شود در سراسر سرزمین ایرلند به گوش می خورد.بانشی در زبان گالیک به معنی پری زاده است.گرچه خیلیها می گویند او پری نیست بلکه روحی است که گاه نیات خیر و گاه نیات شر دارد.پریزاده بانشی قرنها است که در خانه های قدیمی سکنا دارد.گاه جیغهایی مرگبار می کشد و گاه خنده های ملایم سر می دهد.در قرن نوزدهم خانم فانشاو که به ملاقات دوست خود هونر اوبراین در ایرلند رفته بود نیمه های شب با صدای جیغی از خواب بیدار شد و پشت پنجره زنی را دید که به شیشه ها ناخن می کشید تن این زن به رنگ سبز مه آلود بود و صورتش که در نور مهتاب می درخشید رنگ پریده بود.چشمانی سبز و موهایی به رنگ قرمز داشت.این شبح ۳ بار ناله کرد و بعد آهی کشید و ناپدید شد.صبح روز بعد وقتی خانم فانشاو درباره این شبح سخن گفت خانم اوبراین نه متعجب شد و نه ترسید او توضیح داد که قرنها قبل زنی جوان توسط صاحب قصر اغوا شده و بعد به قتل رسیده است و جسدش در کف اتاقی که او در آن خوابیده بود دفن شده است.این روح سالهاست که در این قصر سرگردان است و هرگاه یکی از اعضای خانواده می میرد او ظاهر می شود و عبور او را به دنیای مردگان با خوشحالی نظاره می کند.ساعاتی بعد به بانو هونر خبر رسید که پسرعمویش در قصر مرده است. ترسناکترین روح

ترسناکترین روح نفرین شده انگلستان گوارچ.وای ریبن نام دارد و قرنها است که در ولز دیده می شود.این نام به معنی جادوگر مه است.این شبح به شکل پیرزنی با موهای ژولیده و دماغی نوک تیز و چشمانی نافذ و دندانهایی ریز ظاهر می شود.بازوان او لاغر و بلند و انگشتانی نیمه شکل دارد و بالهایی به شکل خفاش و پشتی خمیده اما مانند ارواح ایرلندی جیغ می کشد و خبر از مرگ اعضای خانواده هایی را می دهد که خون ولزی در رگهایشان جریان دارد.بعضی از اهالی ولز مدعی هستند که او را از نزدیک دیده اند.بعضی دیگر جای پنجه او را روی درها و پنجره ها مشاهده کرده اند و گاهی صدای بال زدنهای او را شبها شنیده اند.می گویند این شبح برای ۷۰۰ سال در قلعه دونات قدیس سکنی داشته است.یک شب میهمانی که در قلعه خوابیده بود با صدای زنی که زیر پنجره شیون و زاری می کرد از خواب بیدار می شود و به بیرون نگاه می کند.اما تاریکی همه چیز را در خود فرو برده بود.سپس صدای خراشیدن پنجره و صدای به هم خوردن بال را شنید و ترسید و فورا پنجره را بست.چراغی را روشن کرد و تا دمیدن سحر از جای خود تکان نخورد.سحرگاه از میزبان خود پرسید که آیا او نیز صداهای غیر عادی ای مانند شیون و صدای خراشیده شدن در را شنیده است و میزبان نیز جواب منفی داد.ولی گفت که موجودی که این صداها را ایجاد کرده است گوارچ.وای ریبن نام دارد.ساعتی نگذشته بود که خبر مرگ یکی از اعضای خانواده رسید

بازوی قطع شده گفته می شود که در قصر یکی از خانواده های اسکاتلندی بنام مکنزی دستی قطع شده گاه و بیگاه ظاهر می شود.ظهور این دست همیشه

مصادف است با مرگ یکی از اعضای خانواده.این دست حتی در قرن بیستم هم مشاهده شده است.یکبار این دست از دیوار تماشاخانه ای که یکی از اعضای خانواده مکنزی در آنجا حضور داشت بیرون آمد و عده زیادی آن را دیدند در یک مورد دیگر این دست بر زن جوانی که تازه از خواب بیدار شده بود ظاهر شد.او صدای ضربه ای را در کنار تختش شنید سرش را چرخانید و دید که شمعدانی نقره ای که سنگین و یکپارچه بود از قفسه به پایین افتاده است.او تعجب کرد که چه چیزی باعث سقوط این شمعدانی شده است.بناگاه دست و ساعدی سفید و رنگ پریده از دیوار ظاهر شد.دست استخوانی بود و انگشتانی دراز و باریک و ناخنهایی تیز و بلند داشت و مشخص بود که مربوط به یک زن است.شمعدان را این دست به زمین انداخته بود.دست به آرامی ناپدید شد.زن می دانست که این دست پیام آور مرگ یکی از اعضای خانواده است.و چون مادرش بیمار بود با نگرانی نزد او رفت ولی اتفاقی برای او نیفتاده بود.چند روز بعد یکی از عموزاده او درگذشت. زن گریان(برگرفته از کتاب جهان عجایب)



خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: علوم غریبه و متافیزیک و دنیای ناشناختهعلوم ناشناخته

تاريخ : 29 / 6 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب آریس موب
  • وب هزاره اینترنت
  • وب باکری آنلاین
  • وب جعبه دانلود